fun




   fun


   طنز
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 31903
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1





طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

سلام به دوستان عزیزی که به نصفه وبلاگ من سرکی زدند اگر نخندید امیدوارم گریه نکرده باشید. من علی هستم متولد فروردین 74. بچه خود کرمان از بیکاری زدم تو نخ وبلاگ. وقتی تو وبلاگهای دیگه رفتم همه خیلی غمگین بودن ( یه مشت عاشق شکست خورده البته نمیخوام توهین کنم) گفتم بابا همه اینا ضد حاله این شد که این بلاگو زدم. بازم ممنون که امدید .
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

Elysium
بروزترین مطالب
toranj
بروزترین پایگاه موسیقی
سلام چه خبر
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان fun و آدرس ali-fun.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» جک باحال (خطرناک) -18

- دختره با باباش رفته بوده باغ وحش، اونجا دو تا ميمون رو ميبينن كه به كار خير مشغول بودن! دختره از باباش ميپرسه: باباجون، اينا دارن چي كار ميكنن؟! باباهه ميگه: هيچي عزيزم! دارن با هم شوخي ميكنن! دختره ميگه:‌ا ا بابايي، اينا كه شوخي شوخي همديگه رو كردن!

502- رشتيه داشته بچه‏اش رو مينداخته هوا، يهو بچهه ميفته خونه همسايه، رشتيه ميگه: حق به حقدار رسيد!

503- عربه كيرشو انداخته بوده دور گردنش داشته توي خيابان راه مي‏رفته، يك دختر خو شگل ميبينه، خفه ميشه!

504- مايكل جوردن شب كريسمس دعا ميكنه كه: خدايا چي ميشد من هم سفيد بودم، هم هميشه لاي پاي دخترا؟!
 صبح پا ميشه ميبينه شده نوار بهداشتي!

505- خرگوشه تو جنگل ميمونه رو ميبينه ميگه:‌به به آقا ميمونه! چي كارا ميكني؟!‌ميمونه ميگه: هيچي! اين ورو نگاه ميكنيم، اون ورو نگاه ميكنيم،‌آقا شيره رو ميكنيم! اين حرف ميرسه به گوش شيره، ميگه: الان ميرم دهنش رو ميگام!‌ميره پيش ميمونه ميگه: به به آقا ميمونه! چي كارا ميكني؟! ميمونه ميفهمه هوا پسه، ميگه:‌هيچي قربان، ‌اينورو نگاه ميكنيم،‌اونور رو نگاه ميكنيم،‌كس ميگيم!

506- از تركه ميپرسن: نظرت در باره دوران نامزدي چيه؟ ميگه:‌اي بابا! مثل اينه كه بابات برات دوچرخه بخره ولي نگذاره سوارش بشي!

507- تركه هر شب خواب مدونا رو ميديده،‌ولي تا ميومده ترتيبش رو بده از خواب ميپريده! ميره دكتر ماجرا رو تعريف ميكنه، دكتره ميگه: مشكلي نيست، اين قرصها رو برات مينويسم، ازين به بعد ديگه ازين خوابا نميبيني. تركه ناراحت ميشه، ميگه: نه آقاي دكتر! بي زحمت يه دوايي به من بدين كه از خواب نپرم و بتونم كارم رو بكنم! دكتره هم يه دوايي براش مينويسه و يارو ميره. فرداش تركه شاكي برميگرده مطب دكتره، دكتره ميپرسه:‌ديشب چي شد؟ بالاخره كارتو كردي؟! تركه شاكي ميگه: آقاي دكتر توام با اين دوا نوشتنت! ديشب آرنولد اومده بود به خوابم ميخواست ترتيبم رو بده، هر كاري كردم نتونستم بيدار شم!

508- جاهله داشته از خيابون رد ميشده، يهو پاش پيچ ميخوره ميفته رو يك زنه، همونجا دراز به دراز ولو ميشه. زنه هي تقلا ميكنه از زيرش بياد بيرون، زورش نميرسه، جيغ ميزنه: پاشو مرتيكه نكبت، هيكلت رو از رو من جمع كن! جاهله هم ميگه: نميشه آبجي، تا پليس نياد كروكي بكشه، من تكون نميخورم!

509- كابويه تو صحرا گير كرده بوده داشته از گرسنگي ميمرده،‌با خودش ميگه من اينجا زنده برم بيرون خيليه،‌كير ميخوام چي كار؟! چاقو رو در مياره كه كيرش رو ببره، يه دفعه يه صدايي از آسمون مياد: هي جو! من جاي تو بودم بيشتر فكر ميكردم! يارو پيش خودش ميگه: راست ميگه، بالاخره مردي گفتن، چيزي گفتن!دو سه روز ميگذره ديگه گرسنگي خيلي بهش فشار مياره، بازم ميخواد كيرش رو ببره كه بازهمون صدا مياد. دوباره منصرف ميشه.‌چند روز ميگذره ديگه داشته ميمرده از گرسنگي،‌مهلت نميده كه صداهه چيزي بگه، كيرش رو ميكنه و ميخوره! بعد صداهه مياد كه: كس خل! مگه نگفتم بيشتر فكر كن؟! حداقل ميگذاشتي شق ميكردي كه دو وعده بخوري!

510- ميدوني فرق كير با دوچرخه چيه؟!…نه؟! وقتي سوار دوچرخه ميشي فقط پا ميزني ولي وقتي سوار كير ميشي دست وپا ميزني!

511- تهرانيه و تركه و رشتيه داشتن در باره دختراشون با هم حرف ميزدن، تهرانيه ميگه:‌من دو هفته پيش تو جيب دخترم سيگار پيدا كردم، تا اون موقع اصلاً خبر نداشتم كه دخترم سيگار ميكشه. رشتيه ميگه:‌اي بابا! من اون هفته توكيف دخترم قوطي ودكا پيدا كردم! تا اون موقع اصلاً نميدونستم كه دخترم عرق ميخوره!! تركه ميگه: بابا اينا كه چيزي نيست! من ديشب تو كيف دخترم كاپوت مصرف شده پيدا كردم! تا اون موقع اصلاً نميدونستم كه دخترم كير داره!

512- دختره تو مهدكودك از خانوم مربيش ميپرسه: خانوم محمدي، دختر هيجده ساله بچه دار ميشه؟! مربيه ميگه: آره. دختره هم سرشو تكون ميده ميره پي بازيش. بعد از ده دقيقه دوباره مياد ميپرسه: دختر چهارده ساله چي؟! معلمه تعجب ميكنه ميگه: آره شايد بشه، واسه چي ميپرسي؟ دختره ميگه: همينجوري، و ميره پي بازيش. يك ربع بعد دوباره برميگرده، ميپرسه: بچه پنج ساله چي، بچه دار ميشه؟! معلمه كف ميكنه، ميگه: نه عزيزمن، تو اصلاٌ با اين حرفها چيكار داري؟! يهو يكي از پسرا از عقب داد ميزنه: ديدي بچه ننه! نگفتم خطري نداره؟!

513- تركه رو داشتن به جرم قتل زنش محاكمه ميكردن، دادستان ميگه: سنگدل‌! تو وقتي داشتي زنت رو ميكشتي، نداي وجدانت رو نشنيدي؟!‌تركه ميگه: نه والله! بس كه اين زنيكه جيغ و داد ميكرد مگه ميذاشت ما چيزي بشنويم؟!

514- زنه هنرپيشه بوده، به شوهرش ميگه: ديدي وقتي تو فيلم خودم رو زدم به مردن،‌چطوري همه داشتن گريه ميكردن؟!‌يارو ميگه: آره، آخه ميدونستن كه واقعا نمردي!

515- قزوينيه داشته تو خونش ترتيب بچهه رو ميداده،‌بچهه هم حين عمل داشته با گلهاي قالي بازي ميكرده. ‌قزوينيه شاكي ميشه،‌ميزنه تو سر بچه ميگه:‌بالام جان، دل به كار بده!

516- استاد زيست شناسي داشته آلت جنسي مرد رو توضيح ميداده، ميگه: اين آلت مثل زايده ايست كه به بدن مرد چسبيده، جاسم جان لطفاٌ بيا اينجا براي كلاس تشريح كن.‌جاسم خان هم كه از قضا عرب بوده مياد پاي تخته و ميكشه پايين. استاده يك نگاهي ميكنه، ميگه:...بله همونطوري كه گفتم، جاسم زايده ايست كه به اين آلت چسبيده!

517- رشتيه نفس زنان مياد خونه، به زنش ميگه: خانم جان چه نشستي كه به هركي كه پنج تا بچه داشته باشه، يك پرايد مجاني ميدن! زنش ميگه: مرد مگه زده به سرت؟! ما كه سه تا بچه بيشتر نداريم! رشتيه ميگه: خانم جان، از شما چه پنهون...من دو تا بچه هم از صغرا خانوم، طبقه پاييني دارم! الان ميرم ميارمشون. خلاصه ميره دو تا بچه‌ها رو مياره، وقتي برميگرده ميبينه دو تا از بچه‌هاش نيستن. از زنش ميپرسه: خانم جان، ياسر و علي كجا رفتن؟ زنش ميگه: والله تو كه پايين بودي، هوشنگ خان اومد بچه‌هاشو برد!

518- عربه ميخواسته بره دوبي، موقع تفتيش تو فرودگاه دست مامور گمرگ ميخوره به كيرش. يارو اهل بخيه بوده فكر ميكنه عربه داره دلار خارج ميكنه، ميگه بگذار يوخده تيغش بزنيم. يك چشمك به عربه ميزنه، ميگه: حاج آقا، عرضه؟! عربه ميگه: نه ولك، طوله!!!

519- زنه ميره پيش كشيش محلشون، ميگه: پدر من يك مشكل بزرگ دارم! كشيشه ميگه: مشكلت چيه فرزندم؟ زنه ميگه: پدر من دو تا طوطي ماده دارم كه فقط بلدن يك جمله بگن، اونم اينه كه: ‹سلام، ما دو خيلي حشرييم! ميخواين با هم يك حالي بكنيم؟!!› من هركار از دستم برميومده كردم، ولي اين دوتا اين عادتشون رو ترك نميكنن. كشيشه كف ميكنه، ميگه: والله راه حلي به ذهنم نميرسه، ولي من يك دوستي دارم كه چندتا پرنده داره، شايد اون بتونه مشكلت رو حل كنه. خلاصه كشيشه ميره با دوستش مشورت ميكنه و قرار ميشه كه طوطيا رو بيارن بگذارن تو قفس طوطي نر دوستش كه يارو بهش ياد داده بوده انجيل بخونه و خيلي پرهيزكار بوده، بلكن طوطياي خانم به راه راست برگردن! خلاصه طوطيا گمراه رو ميگذارن تو قفس طوطي پرهيزگار، طوطي لاشيا ميبينن گوشه قفس يك طوطي نشسته با عينك ته استكاني داره با صداي بلند انجيل ميخونه! خلاصه كف ميكنن ولي به روي خودشون نميارن و دوباره شروع ميكنند همون جمله هميشگيشون رو تحويل ميدن كه: سلام، ما دو خيلي حشرييم! ميخواي با هم يك حالي بكنيم؟! اينو كه ميگن، طوطي نره انجيلش رو ميبوسه آروم ميگذاردش زمين، يك نگاهي به بهشون ميكنه، ميگه: سبحان الله! بالاخره خدا دعاهامو مستجاب كرد!

520- به قزوينيه ميگن زن رو تعريف كن، ميگه: بالام جان، زن حجميست زائد كه فضاي اطراف كان رو اشغال كرده!!

521- زنه ميره دكتر زنان، ميگه: آقاي دكتر اين شوهر من يك بند نق ميزنه كه تو خيلي گشادي، شما لطفاٌ منو يك معاينه كنيد بهش بگيد بيخود حرف نزنه! خلاصه زنه آماده ميشه و دكتره ميره يك نگاه ميكنه، ميگه: اَااه! خوب بيچاره شوهرتون حق داره!.... بيچاره شوهرتون حق داره!! زنه خيلي ناراحت ميشه، ميگه: آقاي دكتر، حالا حتماٌ بايد دوبار ميگفتين؟! دكتره ميگه: خانم به خدا من يك بار گفتم... دفعه دوي انعكاس صدام بود!

522- رشتيه يك پول قلنبه مياد دستش، تصميم ميگيره يك كاسبي اساسي راه بندازه. خلاصه ميره سي مليون تومن شورت زنونه ميخره، بار تريلي ميكنه ميبره تهرون، شروع ميكنه فروختن، و بعد يك مدت كارش اساسي ميگيره. بعد از دو سه ماه، زنگ ميزنه به زنش ميگه: خانم جان، پاشو بيا اينجا ببين من با اينهمه شورت چه غوغايي كردم! زنش ميگه: هنر كردي! تو پاشو بيا اينجا ببين من اينجا بدون شورت چه غوفايي كردم!

523- تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر، اين كير ما چندوقته خيلي درد ميكنه! دكتره ناراحت ميشه، ميگه: عزيز من، اين چه طرز صحبت كردنه؟! آخه قباحت داره! نگو كيرم، بگو عضوم. تركه يك نگاهي به دكتره ميكنه، ميگه: آقاي دكتر يك مرتبه بفرماييد كه ما دوساله تو كتابخونه محل كيريم ديگه!

524- پرايده داشته از بغل فلكس قورباغه ايه رد ميشده، ازش ميپرسه: داداش، چشمات چرا زده از حدقه بيرون؟! فلكسه ميگه: اگه موتور تورم درمياوردن ميچپوندن به ماتحتت، چشمات ميزد از حدقه بيرون!!

525- تركه ميخواسته بره كربلا ، اتوبوسهاي امام حسين رو سوار ميشه!!

526- زنه ميره كفاشي، ميگه: آقا يك كفش ميخوام پشتش باز باشه، جلوش هم منگوله داشته باشه، خيلي هم گرم باشه. كفاشه يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: خانم يهو بيا پاتو بكن تو كون من!

527- تركه و كرده قرار ميگذارن همديگه رو بكنن. اول تركه ميكنه، كارش كه تموم ميشه يهو خجالت ميكشه، سرشو ميندازه پايين. كرده مياد جلو بغلش ميكنه، بهش ميگه: سرتو بگير بالا پهلوان... كان مرد كردي!

528- رشتيه مياد خونه، ميبينه زنش لخت رو تخت خوابيده. ميگه: خانم جان، باز تو چرا لختي؟! زنش ميگه: آخه لباس ندارم! رشتيه شاكي ميشه، ميره در كمد رو باز ميكنه، شروع ميكنه شمردنه لباسا: اين يك پيرهن... اين دوتا... اين سه تا...اصغرآقا برو اونور...اين چهار تا... اين پنج تا!

529- يزديه داشته لباساشو اتو مي‌كرده، زنش از تو آشپزخونه داد ميزنه: داري چيكار مكني؟ يزديه ميگه: مگه كوري زن؟! ‌دارم اتو مي‌كنم. زنه ميگه: حالا چرا اتو مي‌كني؟ بيا ايتو بكن!

530- زن اصفهانيه داشته تو حياط خونه با بچش بازي مي‌كرده، هي مينداختتش بالا ميگرفتتش،‌مي‌گفته: اين دودول چند تومنس؟! اين دودول ده تومنس...اين دودول صد تومنس! درهمين حين يك جاهله داشته از اونجاها رد ميشده، از تو كوچه داد ميزنه: آبجي شوما كه قيمت دستتونس، بيا يك نگاه به مال ما بكن ببين چند ميارزه!!!

531- تركه نشسته بوده تو قهوه‌خونه داشته چايي ميخورده، يهو ميبينه يك مگسي پرواز كنان از لاي روپوش خانم ميز روبرويي وارد مركز ثقل زنه ميشه! بعد يك مدت ازونجا درمياد صاف مياد ميفته تو چايي تركه! تركه خيلي شاكي ميشه،‌داد ميزنه: پدر سگ مادر قهوه! كس‌تو يجا ديگه مي‌كني، غسل‌تو توي چايي ما؟!

532- تركه زن ميگيره،‌منتها هيچ رقم قانون بازي رو بلد نبوده! خلاصه ميره پيش باباش ميگه: ‌بابا من امشب چه غلطي بكنم؟! باباهه مياد فلسفي بازي دربياره،‌ميگه:‌هيچ نگران نباش! وقتي رفتين تو اتاق، اول هركار خانمت كرد تو هم بكن،‌بعد از يك مدت جو ميگيردت ‌خودت ميفهمي بايد چيكار كني! خلاصه شب ميشه و عروس و داماد ميرن تو حجله. زنه لخت ميشه، تركه يك نگاه مي‌كنه، زود لخت ميشه. بعد زنه مي‌خوابه رو تخت، تركه هم زود ميره مي‌خوابه رو تخت. زنه پاهاشو وا ميكنه،‌با عشوه ميگه: آااااه جوني! تركه هم پاهاشو وا ميكنه،‌ميگه: آااااه جوني! زنه ميبينه اين بابا حاليش نيست، ميگه بگذار ديگه حسابي تحريكش كنم. يك بالشو ورمي‌داره ميگذاره لاي پاش مي‌غلطه به چپ. تركه هم يك بالشو ورميداره مي‌گذاره لاي پاش مي‌غلطه به راست!‌زنه شاكي ميشه، پاميشه لباساشو ميپوشه كه بره. تركه مي‌پرسه: كجا ميري عزيزم؟ زنه ميگه: ‌دارم ميرم يكي رو از سر كوچه پيدا كنم، ‌تق جفتمون رو بگذاره!

533- بچهه مياد خونه، باباش ميبينه انگشت دستش همينطوري راست واستاده! ميگه: اين چه وضعيه؟ بچهه ميگه: امروز تو آزمايشگاه داشتيم يه ماده شيميايي مي‌ساختيم، انگشتم خورد بهش، ازون موقع همين جور راست واستاده! باباهه ميگه: ببين باباجون، اگه فردا يه شيشه كوچولو از اون ماده برام بياري صد تومن بهت ميدم. بچهه هم از خدا خواسته فردا يه شيشه از اون ماده بلند ميكنه و مياره براي باباش. قرار ميشه صد تومن رو فردا باباش بگذاره زير بالشش. خلاصه بچهه فردا پاميشه، يك هزار تومني زير بالشش پيدا مي‌كنه! خوشحال ميره پيش باباش، ميگه: اين كه هزار تومنه؟ باباهه ميگه: صد تومنش رو من دادم، نهصد تومنش انعام مامانه!

534- يك جناب يُبسي زن مي‌گيره، شب ميرن تو حجله، يارو مياد آقا بزرگ بازي درمياره،‌ميپرسه: عزيزم، ‌مامانت سفارشهاي لازم رو بهت كرده؟! دختره كه دوزاريش نيافتاده بوده، ميگه: آره عزيزم، ولي بين خودمون باشه، اين مامان من اونقد امله كه من ترجيح ميدم روشهاي هميشگي خودم رو حفظ كنم!

535- تو زمستنون سه نفر رفته بودن طرفاي تجريش، باهم ‌داد مي‌زدن: برف پارو مي‌كنيم... بعد يك مدت خسته ميشن،‌ميگن بيايم هركدوم فقط يك كلمشو بگيم كه صرفه‌جويي شه! اولي داد ميزنه:‌بــرف... دويم داد مي‌زنه: پـــارو... سومي داد مي‌زنه: مــي‌كـنـيـم! بعد يك مدت يك پيرزنه سرشو از پنجره درمياره بيرون، ميگه: ننه يك دقيقه بيا اينجا. جماعت خوشحال ميشن، ميرن جلو پنجره،‌پيرزنه ميگه: نه ننه...شما دو تا نه، فقط سوميتون!

536- به تركه ميگن با ترجمه جمله بساز،ميگه: هوي، انتر جمعه كجا بودي؟!

537- يارو تو انتخابات كانديد ميشه، بعد كه رايها رو ميشمرن، ميبينه سه تا راي آورده. شب ميره خونه، خانومش در جا يكي مي‌خوابونه تو گوشش، ميگه: ميدونستم پاي يك زنه ديگه هم وسطه!

538- تو يكي از دهات قزوين، ملت براي بار اول يه ميوه انجير پيدا مي‌كنن. خلاصه سر در نميارن چه موجوديه، ميبرنش پيش ملاي شهر، ميپرسن اين چيه؟ ملاهه يك نگاهي به انجيره ميكنه، ميگه: بالام جان من بايد يك مقدار تحقيقات رو اين بكنم، فردا بياين جوابشو بهتون بدم. ملت ميرن دنبال كار و كاسبيشون، فردا برميگردن، ميپرسن: خوب ملا بالاخره اين يارو چيه؟ ملا ميگه: بالام جان، شيره بوده مالاندن...يك كمي گردالاندن...خشخاش توش پاشاندن...چوب به كونش نشاندن...تازه شده گلابي!

539- قزوينيه توي يكي ازين محله‌هاي پرت، كنار يك درخت تق يكي از اين بچه رديفارو مي‌گذاشته، يهو اماكن و نيروي انتظامي و پليس 110 همه محاصرش مي‌كنن! قزوينيه داد ميزنه: بالام جان چه خبره؟! هولم كرديد گذاشتم به كان بچه مردم؟!

540- يه فارسه از تركه مي پرسه :راسته كه تركا به خر ميگن داداش؟ تركه ميگه: آره داداش!

541- از تركه مي پرسن عمل سزارين يعني چي؟ تركه ميگه: بچه به شرط چاقو!!

542- شباهت زن حامله و نون سوخته چيه؟! سر هر دوتا دير كشيدن بيرون!

543- قزوينيه ميره تهران پيش رفيقاش، رفيقاش هم همه جور بساطي براش جور ميكنن، از عرق و فيلم سوپر و ترياك و... آخر شب هم يه جنده باحال براش ميارن تا صبح حال كنه! بعد از يه مدتي رفيق قزوينيه ميره قزوين، قزوينيه هم سنگ تموم ميگذاره، براش همه چيز جور ميكنه و آخر شب هم ميره بيرون كه يه كون باحال براش گير بياره ولي هرچي ميگرده،‌چيزي پيدا نميكنه،‌آخر ور ميداره يه پير مرد ترياكي لاغر مردني كچل رو مياره، ‌رفيقش ميگه: بي‌معرفت، اين چيه ور داشتي آوردي؟! قزوينيه ميگه: بالام‌جان شرمنده، شب جمعه بود، هيچي گير نميومد! اينم داييمه با كلي خواهش و التماس آوردمش!

544- دختره از معلم زيست‌شناسيش مي‌پرسه: چرا چشماي گاو هميشه خماره؟ معلمه يك نگاهي بهش مي‌كنه،‌ميگه: عزيزم اگه پستوناي تو رو هم روزي سه ساعت بمالند ولي نكننت، چشات به همون خماري ميشه!

545- يارو مياد خونه، همچين كه از در وارد ميشه، زنش مياد ميگه: ‌سلام عزيزم! يك لب اساسي بهش ميده، بعد كتشو ازش ميگيره ميبره آويزون مي‌كنه، بعدم دستشو ميگيره ميبردش تو اتاق خواب، شروع مي‌كنه ساك زدن، اونم چه ساك زدني!! مرده يكم زنشو نگاه مي‌كنه، ميگه: راستشو بگو خانوم،‌اين دفعه ديگه چه بلايي سر ماشين آوردي؟!

546- زنه سوزش ادرار داشته، ميره دكتر. دكتر بهش ميگه بايد يك لگن آب كني بعد يك قاشق سركه بريزي بعدم يك ساعت بشيني توش. فرداش زنه با حال زار ميره پيش دكتره، ميگه: آقاي دكتر پدرم درومد، ‌هزار بار سوزشش بيشتر شد! دكتره مي‏پرسه: هر كاري گفته بودم كردي؟ زنه ميگ آره بابا، يك لگن سركه ريختم، بعد يك قاشق آب ريختم بعدم يك ساعت نشستم توش! دكتره ميگه: من گفتم يك لگن آب كن يك قاشق سركه بريز توش، نگفتم كه ترشي كس درست كن!

547- از زن ‌تهرونيه ميپرسن: ‌نظر شما راجع به شوهرتون چيه؟ ميگه: والله اين شوهر من مثل موبايل ميمونه!‌ميپرسن: آخه چه ربطي داره؟! زنه ميگه: والله صبح تا شب كه در دسترس نيست، شبم كه آنتن نميده!

548- دختر رشتيه ميره پيش مامانش ميگه: مامان‌جون چه گردنبند خوشگلي داري، اينو بابام برات خريده؟! زنه ميگه: من اگه به اميد بابات بودم، الان تو رو هم نداشتم!

549- تركه زن مي‌گيره، آخر شب وقتي ميرن تو حجله،‌زنه ميبينه تركه رو كيرش يك ضربدر كشيده! ازش ميپرسه: اين يعني چي؟ تركه ميگه: ساك يادت نره!

550- رشتيه ميره خونه، ميبينه زنش يه ساعت طلا دستشه،‌ميگه:‌خانم جان، اينو از كجا اوردي؟! زنه ميگه: يه ساعت دادم يه ساعت گرفتم!

551- تركه دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش،‌داشته مي‌برده بالاي ساختمون. صاحب‌كارش بهش ميگه: كس‌خل تو كه فرقون داري،‌چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! تركه ميگه: ايلده ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت مي‌كرد!

552- سه نفر كل گذاشته بودن سر اندازه پستوناي زناشون‌! اولي ميگه:‌پستوناي زن من اندازه خربزه است! دومي ميگه:‌پستوناي زن من اندازه هندونست! سومي ميگه: ‌بابا اينا كه چيزي نيست، من وقتي كرست زنم رو ميبرم خشك شويي يارو ميگه: چتر نجات قبول نمي كنيم!

553- ميدوني چرا پيكان آردي ارزون شد؟چون مردم فهميدن اون رو نميشه شست،اگه بشورنش خمير ميشه!!

554- يه مدت مردم به روحانيت پشت ميكنن،‌قزوينيا همه ميرن روحاني ميشن!

555- زنه ميره دكتر،‌ميگه: اقاي دكتر كمكم كنيد، من هركار مي‌كنم نمي‌تونم جلوي خودم رو بگيرم، همش مي‌خوام بدم! دكتره ميگه: خوب خانم تو سن شما اين طبيعيه! شما بايد ازدواج كنيد. زنه ميگه: آقاي دكتر الان چهارساله ازدواج كردم، ولي كمكي نمي‌كنه، هنوز همش مي‌خوام بدم! دكتره ميگه: خوب بعضي موارد پيش ميد كه هورمون‌هاي جنسي زياد فعاليت مي‌كنند، شما سعي كنيد يك دوست پسر پيدا كنيد تا ارضاتون كنه. زنه ميگه: والله آقاي دكتر، 15 تا دوست پسر دارم، ولي كافي نيست، باز هميشه مي‌خوام بدم! دكتره كف مي‌كنه، ميگه: خوب در موارد خيلي نادر، عواطف فاميلي باعث ميشه فرد به ارضاي جنسي نرسه. شما سعي كنيد با يكي دو تا از اهالي فاميل رابطه صميمي‌تر برقرار كنيد. زنه ميگه: والله آقاي دكتر، با همه مرداي فاميل رابطه دارم، ولي بازم كافي نيست، همش دلم مي‌خواد بدم! دكتره شاكي ميشه، داد ميزنه: خانم شما مريضيد!! زنه ميگه:‌قربون دهنت آقاي دكتر! اينو به شوهرم بگيد كه صبح تا شب ميگه من جندم!

556- يارو نماز كه ميخونده، موقع قنوت دستاش رو هم ميذاشته، بهش ميگن چرا اينجوري ميكني؟ميگه: ميخوام از حفظ بخونم!!

557- تركه مي‌خواسته بره شكار گوريل، با خودش يك تفنگ و يك سگ و يك گوني برمي‌داره. رفيقش مي‌پرسه: بابا تو مگه چجوري گوريل شكار مي‌كني كه اين همه چيز بي‌ربط لازم داري؟ تركه ميگه:‌ببين، من ميرم بالاي درخت گوريله رو قلقلك ميدم، گوريله ميافته پايين، سگم ميره تخماشو گاز مي‌گيره، منم مي‌ندازمش تو گوني! رفيقش مي‌پرسه: خوب پس تفنگ رو واسه چي ميبري؟ تركه ميگه: خوب آخه ممكنه گوريله منو پرت كنه پايين!

558- يك بابايي ميميره، ميره جهنم. اونجا ميبرنش تو يك اتاقي، ‌ميبينه مدونا لخت خوابيده رو تخت! بهش ميگن: خوب حالا تا جون داري بايد بكني! يارو خوشحال ميشه، مي‌پره رو بدبخت مدونا،‌سه ساعت تا دسته مي‌كنه! بعد كه خوب از نفس ميافته، بلند ميشه، ميبينه يك عربه اومده تو اتاق. بهش ميگه: اين عذاب جهنم كه مي‌گفتن اونقدر‌ها هم بد نيست‌ها!‌عربه ميگه: ولك تازه واردي؟! يارو ميگه: آره، چطور مگه؟ عربه ميگه: تا اينجاش عذاب مدونا بود، حالا ولك بخواب نوبت توست!

559- تركه ميره خواستگاري، پدر عروس مي‌پرسه: شما خونه داريد؟ تركه ميگه: والله خونه كه نه، ‌ولي بروبچه‌ها مكان زياد دارن!

560- تركه رو برق مي‌گيره...ميكنه!

561- تركه خانوم آورده بوده، بعد ازينكه كارشون تموم ميشه،‌زنه پا ميشه بره يك دوش بگيره. همون موقع موبايل زنه زنگ مي‌زنه، تركه يه مدت به روي خودش نمياره، اما موبايله همين جوري زنگ مي‌زده. آخر تركه هول ميشه، گوشي رو برمي‌داره ميگه: جنده مورد نظر در دسترس نمي باشد...بوق No jende is available..!

562- تو جبهه با رشتيه مصاحبه مي كنن،‌ازش مي پرسن: شما اينجا تا حالا شاهد امداد غيبي هم بوديد؟‌رشتيه ميگه:‌اووو...فراوون! من براي خودم پيش اومده! مصاحبه‌گره خوشحال ميشه، ميگه: ميشه براي بينندگان تعريف كنيد؟ رشتيه ميگه: والله من نمي دونم چه حكمتيه، من اينجا جلق مي زنم،‌خانم تو رشت حامله ميشه!

563- قزوينيه داشته واسه رفيقش تعريف مي‌كرده كه: بالام جان ديشب رفته بوديم عروسي، جات خالي مختلط مختلط، مرد و پسر قاطي!

564- عربه و تركه ميخواستن كون همديگه بگذارن، قرار ميگذارن هر كسي آخ بگه بايد دربياره دوباره بگذاره. اول عربه مي‌گذاره، تركه خوارش گاييده ميشه، ولي از ترس هيچي نميگه و شروع مي‌كنه سوت زدن. عربه كيرش رو درمياره ميگه: ولك بايد دوباره بگذارم! تركه ميگه: بابا من كه آخ نگفتم! عرب ميگه: سوت كه زدي! تركه شاكي ميشه، ميگه: مادر قهوه 50 گرم گوشت رو ميگذاري توي زودپز، ده دقيقه بعد صداش درمياد، دو كيلو كيرو فرو كردي سوت هم نميتونيم بزنيم؟!

565- يك بابايي زنگ مي‌زنه سر كار به رئيسش ميگه: آقارضا، من امروز اصلاً‌ناي تكون خوردن ندارم،‌از سر تا نوك پام درد مي‌كنه! شرمندتم، امروز نميتونم بيام دفتر. رئيسش ميگه: بابا ما امروز جلسه داريم، نمي‌توني كه نياي. ببين من يك راه حلي بلدم سه سوت رو به راه ميشي: من هروقت صبح پا ميشم مي‌بينم حالم خرابه،‌به زنم ميگم يك ساك اساسي بزنه، به جون تو يهو آدم جون مي‌گيره! يارو هم ميگه: باشه، حالا يك امتحان مي‌كنم، بعد بهت زنگ مي‌زنم. يك ساعت بعد،‌دوباره زنگ مي‌زنه به رئيسش ميگه: آقا رضا قربون پيشنهادت! به جان تو ميزون ميزون شدم، الانم پا ميشم ميام دفتر، فقط خودمونيم آقارضا، اين خانومت عجب ساكي مي‌زنه!

566- پينوكيو جلق ميزنه آتيش ميگيره!

567- پسر رشتيه با پسر قزوينيه رفيق بوده و هر روز كار اينا اين بوده كه قزوينيه به رشتيه يك پولي ميداده و مشغول ميشده! يه روز پسر رشتيه با باباش تو يك مغازه واستاده بوده كه يه دفعه سر و كله قزوينيه پيدا ميشه و به پسره ميگه: بيا بريم! رشتيه ميگه: بابا مگه نميبيني بابام اينجاس؟! ضايع بازي در نيار! قزوينيه گير ميده كه همين الان بايد بياي، بهت 300 تومن ميدم! رشتيه ميگه: ‌بابا چرا حاليت نميشه؟! ميگم نميشه، جلو بابام ضايع نكن! خلاصه از قزوينيه اصرار واز رشتيه انكار،‌تا اينكه باباهه بر ميگرده و ميگه: پسرجان،‌يك دقيقه بيا اينجا كارت دارم! پسر رشتيه ميرينه به خودش، با ترس لرز ميره پيش باباش ميگه: بله بابا؟! رشتيه ميگه:‌بابا‌جان ميري يا خودم برم؟!

568- يك زن و شوهري هركار ميكردن بچه دار نمي‌شدن (البته درواقع واسه بچه دار شدن فقط ميشه يك كار كرد! و اونها همون يك كار رو هرچي مي‌كردن افاقه نمي‌كرد!) چند دفعه خانم به اشتباه فكر كرده بود كه حامله شده ولي بعد متوجه شدن كه اشتباه كرده. يك روز زنه مياد پيشه مرده و ميگه: من چند روزه عقب انداختم، فكر كنم به اميد خدا، ايندفعه ديگه حامله هستم. مرده ميگه:‌حالا فعلاً به كسي چيزي نگو تا مطمئن شيم. خلاصه يارو ميره سر كار، چند ساعت بعد مامور برق مياد كه كنتور رو چك كنه، بعد كه كارش تموم ميشه به زنه ميگه: خانم‌شما عقب‌انداختين! (البته منظورش اين بود كه پرداخت قبض برق رو عقب انداختين) زنه سرخ ميشه، ميگه: اوا خاك به سرم! شما از كجا فهميدين؟! يارو اشاره مي‌كنه به كنتور برق ميگه:‌از اينجا! زنه با تعجب ميگه: يعني اونجا هم نشون ميده؟! يارو ميگه:‌بعله خانم، اصلاً‌اين رو واسه همين كار ساختن! زنه ميگه: پس تورو خدا به كسي نگيد! يارو ميگه: ‌باشه،‌ولي شوهرتون فردا بايد بياد اداره برق. شب مرده مياد خونه، ‌زنه بهش ميگه: برو بابا تو هم دلت خوشه،‌ميگي به هيچ كي نگو، تو كنتور برق همه چيز رو نشون ميده!‌فردا هم بايد بري اداره برق. فردا مرده ميره اداره برق، ‌با خجالت از دربون مي‌پرسه:‌ببخشيد منزل ما عقب انداخته، به ما گفتن بيايم اينجا. دربونه هم بهش ميگه: برو طبقه سوم، قسمت عقب افتادگي‌ها! خلاصه يارو ميره طبقه سوم، بعد از سه ساعت تو صف واستادن، كارمند اونجا بهش ميگه: بعله آقا، منزل شما عقب افتادگي داره، حتماً‌بايد همين امروز بريد‌جريمشو بپردازيد!‌يارو شاكي ميشه ميگه:‌يعني چي اقا؟ مگه من چه كار خطايي كردم كه بايد جريمه بدم؟! كارمنده ميگه:‌به من ربطي نداره، ولي اگه جريمشو ندي قطع مي‌كنيم!! يارو مي‌ترسه ميگه: اي بابا، اگه قطع كنيد اونوقت منزل ما چيكار كنه؟! كارمنده ميگه: من چه مي‌دونم برادر،‌شمع مصرف كنيد! شمع!

569- تركه چراغ جادو پيدا ميكنه،‌غوله از توش در مياد ميگه: يه آرزو بكن. تركه ميگه: ميخوام از كيرم به جاي شاش شامپاين بياد! غوله هم ميگه:‌باشه. خلاصه تركه شب ميره خونه ماجرا رو واسه خانوم تعريف ميكنه، بعد ميگه:‌برو يه ليوان بيار يه حالي بكنيم! زنه ميگه:‌چرا فقط يه ليوان؟! تركه ميگه:‌خوب تو از شيشه بخور!

570- اوا خواهره ميره پيش دكتر ميگه:‌آقاي دكتر يه كير مصنوعي تو كونم گير كرده! دكتره ميگه:‌اصلا ناراحت نباش! الان برات درش ميارم. اواهه ميگه: اوا آقاي دكتر! نميخوام درش بيارين كه! ميخواستم اگه ميشه باطريشو عوض كنيد!

571- قزوينيه ميره پرورشگاه يك بچه رو به فرزندي قبول كنه، مسؤول اونجا ازش ميپرسه: بالام‌جان، مي‌كني يا مي‌بري؟!

572- رشتيه ميره پيش رفيقش ميگه:‌يه زن گرفتم حال كنيم!

573- تركه ساعت دو نصف شب زنگ ميزنه به يك دام‌پزشكه، ميگه: آقاي دكتر، تورو خدا سريع بياين، سگم يك كاپوت قورت داده! دام‌پزشكه ميگه: خوب اگه تو گلوش گير نكرده، مشكلي نيست، خودش دفع ميشه. تركه با حالت عصبي ميگه: نه آقاي دكتر، سگم يك كاپوت قورت داده، تورو خدا زودي خودتونو برسونيد، الان خانم داره گريه مي‌كنه! دام‌پزشكه ميگه باشه، آدرس تركه رو ميگيره و قطع مي‌كنه. هنوز لباسشو كامل نپوشيده‌بوده كه تركه دوباره زنگ مي‌زنه، ميگه: آقاي دكتر، مشكل برطرف شد. يك كاپوت ديگه تو كشو پيدا كرديم!

574- رشتيه و قزوینیه رو نصفه شب مست و خراب ميگيرن ميبرن منكرات. از قزوينيه ميپرسن: پدرسگ تو چي‌كاره‌اي؟! ميگه: من شاه قزوينم خوار همه تون رو هم ميگام! از رشتي ميپرسن تو چي‌كاره‌اي؟! ميگه: منم پادشاه رشتم، خوار همه تون رو هم ميگام! افسره مي‌بينه اين دوتا حالشون خيلي خرابه، اصلاً حاليشون نيست كجان، مي‌گه جفتشون رو بندازن تو يك سلول تا فردا خوارشونو بگان! صبح كه ميشه مستي از سر جفتشون پريده بوده، اول قزوينيه رو ميارن واسه بازجويي، افسره همون اول يكي مي‌خوابونه زير گوشش بهش مي‌توپه: پدرسوخته! ديشب كه پادشاه بودي، حالا كي‌هستي؟! قزوينيه ميزنه زير گريه، ميگه: بالام جان من كارگرم، بدبختم، حالا ديشب يه غلطي كرديم شما ببخش مارو. بعد نوبت رشتيه ميشه، افسره بهش مي‌توپه: ‌خوب تو چي‌كاره‌اي؟! رشتيه ميزنه زيرگريه، ميگه: والله ما تا ديشب پادشاه رشت بوديم، ولي از ديشب تا حالا ملكه قزوينيم!

575- آمريكاييه و انگليسه و تركه باهم كل گذاشته بودن،‌آمريكاييه ميگه: ما يك شاتل ساختيم، در عرض يك هفته 100000 پا ميره بالا! انگليسه ميگه: بابا اينكه چيزي نيست، ما يك شاتل ساختيم، در عرض سه روز 1000000 پا ميره بالا! تركه به خودش ميگه زشته جلو اين دو تا كم بياريم، ميگه: بابا اينا كه چيزي نيست، ما يك شب جمعه داريم، در عرض يك شب بيست ميليون جفت پا ميره بالا!

576- تركه ميره پيش رفيقش ميگه:‌بابا تو چي كار ميكني اينقدر وضعه كاسبيت خوبه؟! ما خيلي كاسبيمون كساده، سرجدت به ما هم يكم ياد بده. رفيقش ميگه: بيا دو دقيقه بشين اينجا بين من چيكار ميكنم. تركه ميشينه تو دكون يارو، يه مشتري مياد ميگه: آقا تخم چمن دارين؟! يارو ميگه: بله كه داريم، بفرماييد اين تخم چمن اينم به ماشين چمن زني! يارو ميگه: ‌اين براي چيه؟! ميگه: ‌خوب عزيزم تو وقتي چمن كاشتي يه ماه ديگه چمنات بلند ميشن، اون وقت بايد كوتاهشون كني،‌حالا تا اون وقت هم معلوم نيست من چمن زن داشته باشم، تازه ممكنه گرون شه... خلاصه يك ربع روضه مي‌خونه، مخ يارو رو مي‌زنه. يارو هم ميگه باشه، چمن‌زن رو هم ميبرم. تركه اينو ميبينه خيلي حال ميكنه ميگه: ‌بابا ايول، كارت خيلي درسته! منم ديگه ياد گرفتم! ميره مغازه خودش،‌يه يارو مياد ميگه:‌آقا نوار بهداشتي دارين؟‌تركه ميگه: ‌بله كه داريم، بفرمايين اين نوار بهداشتي، اينم يه چمن زن!‌يارو ميگه:‌بابا اين ديگه براي چيه؟!‌تركه ميگه:‌بابا جان تو كه شب جمعت ريده شده!‌بيا حداقل چمناي خونت رو بزن!

 

خوش حال میشم اگه نظرتون بگید ( بازم معذرت میخوام اگه به کسی توهین شد )


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نويسنده : bahal | تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:حک باحال,-18,joke,خنده,خک خفن, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب